من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من مامان یه دختر کوچولوی دوست داشتنی شدم
من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من مامان یه دختر کوچولوی دوست داشتنی شدم

استرس

سلام 

چیزی تا زایمانم نمونده... 

دکتر گفتن که باید زایمان فیزیولوژی داشته باشم... 

یعنی همون زایمان طبیعی.... 

میترسم خیلی زیاد... 

به شوهری هیچی نگفتم و سعی میکنم روحیه خودم رو حفظ کنم... 

اتاق خانوم کوچولو رو تزیین کردیم خیلی بانمک شده پراز برچسب های ماهی و کیتی و کارتونیه... 

ولی ته دلم یه ترس یه وحشت از اینکه نتونم تحمل کنم دارم... 

خدایا کمکم کن... 

برام دعا کنید... 

راستی دوستان اسم نی نی رو میزاریم آیسا یعنی مثل ماه... 

دعا یادتون نره...

نظرات 8 + ارسال نظر
آرزو 30 آذر 1391 ساعت 01:19 ب.ظ http://www.arezui.blogfa.com

چه اسم خوشکلی
ایشالا به سلامتی زایمان کنی. اصلا ترس نداره که

راست میگی ازرویی یا داری خرم میکنی؟؟؟؟؟

زمرد 30 آذر 1391 ساعت 03:17 ب.ظ http://www.bellavita.persianblog.ir

عزیزم زایمان خوبی داشته باشی انشا...
اسم نینیت خیلی قشنگه

ممنونم

امین 30 آذر 1391 ساعت 05:50 ب.ظ

ایشااالله که میتوووووووونی وبچتم سالمه
ایشالله که دردو میتونی تحمل کنی و همه را اون موقع دعا کن چون از گناه پاک میشی

خدا کمکت کنه
اصلا نترس به چیزایه خیلی خوب فکر کن به اوایله ازدواجت با شوهرت فکر کن خدا کمکت کنه خیلی خوشحالم که داری مامان میشی آیسا کوچوووولو داره میاد پیشه مامانه وبابایه خوووبش

ممنون امین جااااان

سودابه 30 آذر 1391 ساعت 07:59 ب.ظ

سلام... نگران نباش گلم انشالله بسلامتی به دنیا میاد... اتاقش مبارک باشه مخمل خوشگلتو...

ممنون امیدم به خداست

nasrinjojo 1 دی 1391 ساعت 01:49 ق.ظ

ایشاله بسلامتی زایمان کنی برامنم دعاکن چون خدانخواسته تاحالامامان بشم

الهی که هر دعایی داری خدا برات براورده کنه عزیزم

یک دختر 5 دی 1391 ساعت 06:31 ب.ظ http://kadar65.blogfa.com/

خوش به حالت
انشالله به سلامتی

من 10 دی 1391 ساعت 06:16 ب.ظ http://differentdays.blogfa

من تازه با وبت اشنا شدم.تجربه ندارم اما از دوستم شنیدم که سخت نیست.خداهمیشه باهاته بخصوص اون لحظه.

سلام اره خدا باهام بود خیلی هم سخت نبود

محسن 24 دی 1391 ساعت 08:08 ب.ظ http://the-best-of-me.mihanblog.com/

ببین آبجی،خواهر دوست منم همینجور بود.
اما خداروشکر هم راحت زایمان کرد هم بچش سالم بود.
میگفت وقتی بچتو واسه اولین بار بغل میکنی و لبخند میزنه همه دردا و استرسارو فراموش میکنی و از شوق گریه و شکر خدارو میکنی.
برات آرزوی سلامتی میکنم.
هم واسه تو هم واسه خانواده ی کوچکت که داره تکمیل میشه.
وقتی پاهای کوچولوشو گذاشت تو دنیای ما آیسا کوچولو رو از طرفم ببوس و بهش بگو دایی محسن عاشقته...
راستی میشه من داییش بشم؟؟؟

سلام چرا که نه تو هم دایی شدی
راستی ایسا نیست اسمش ریحانه است
اره واقعا شده همه زندگیم البته بعد از شوهری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد