من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من مامان یه دختر کوچولوی دوست داشتنی شدم
من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من مامان یه دختر کوچولوی دوست داشتنی شدم

ارزوهای کودکانه

من تپلم یعنی چاقم قد بلندم ۲۶ سالمه کاردانیه سخت افزار دارم ازدواج کردم شاید هم تا چند وقته دیگه مامان بشم اما... 

دوست دارم آبنبات چوبی بخورم... 

گاهی اوقات زنگ در خونه هارو بزنم و فرار کنم... 

عروسک بازی رو هنوز هم دوست دارم... 

دوست دارم نقاشی بکشم یه خونه یه درخت یه تاب یه دختر با لباسای رنگی رنگی... 

دوست دارم با بچه ها بازی کنم چه دختر بچه چه پسربچه ...دوست دارم باهاشون بدوم ؛جیغ بکشم؛قایم باشک بازی کنم... 

دوست دارم گاهی اوقات یه دختر کوچولو باشم و یه نفر با هام اسم و فامیل بازی کنه (همون نام شهرت یا شهر شهرت یا هر چی اسمش هست)... 

هنوزم از اینکه برم تو بغل بابام لذت میبرم... 

دوست دارم خودم رو واسه شوهری یه دختر بچه کوچولو کنم حتی اگه شوهری تو جواب حرفام بگه کوفت خرس گنده خجالت بکش... 

اما چرا برای مردم این کارا عجیبه چرا میگن زشته؟ 

چرا میگن خوب نیست؟ 

چرا میگن عیبه؟ 

یعنی من ایرادی چیزی دارم؟ 

یعنی دردو مرضی دارم که ازش بی خبرم؟ 

کمک کنید تورو خدا!!!!!! 

ولی با این وجود این حس های بچه گونه رو دوست دارم 

خودمونیم شوهری من که اینجا نمیاد پس بزار اینم بگم که از قسمت خوراکیهاش از همه بیشتر خوشم میاد... 

چیپس پفک کرانچی آبنبات چوبی یخمک نوشمک لواشک  

خودم میدونم زشته... 

میدونم عیبه ولی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ 

یعنی من مریضم؟؟؟؟؟

نظرات 14 + ارسال نظر
یلدا 30 آبان 1390 ساعت 02:59 ب.ظ http://khaterestoon.blogsky.com/

نه بابا !!! نه تنها مریض نیستی بلکه بر عکس بقیه ی آدم بزرگا که فکر می کنن دیگه نباید شیطونی کنن و شاد باشن ... تو یه خانوم شاد و پر جنب و جوشی ...
تو که ۲۶ سالته ... من ۳۰ سالمه و همینجورم که تو هستی !!! شیطون و بازیگوش .... و البته به وقتش هم خانوم و سنگین !!!
گاهی برای شوهرم یه دختر کوچولو ام ... گاهی هم اون برای من یه پسر کوچولو ... هیچ وقت هم دلم نمی خواد کودک درونم و خفه کنم که صداش در نیاد !!!

سوسن 30 آبان 1390 ساعت 04:09 ب.ظ http://somisia.blogsky.com

سلام عزیزم
فدای این شیطنتات به نظر من کار بدی نمیکنی چون توپولی نباید از گرسنگی بمیری که!همه ما به بعضی از خوراکیها علاقه بچه و بزرگ نمی شناسه.
دختر مهربون خیلی از این کارات خیلی هم شیرینه اگه به وقتش انجام بشه
می بوسمت با تمام آروزهای کودکانت

ممنون عجقم نه
قربون اون دل مهربونت که درکم میکنی

اهورا 30 آبان 1390 ساعت 04:17 ب.ظ http://roujinow.blogfa.com/

درود برشما
دیدگاه شما رو در تارنمای عاقد خوندم . همه پستهاتونو خوندم زیبا می نویسید و خونگرم همانگونه که منش خوزستانی هاست. سالهاست براین باورم که مردم کرمانشاهان و خوزستان وایلام و... از یک دید با هم همانندی بسیاری دارن و اونهم خونگرمیه...قصرشیرین روزگاری شهری آباد و بزرگتر از دیگر شهرستانهای دور و بر همانند شاه آباد و سرژلزهاب و... بود اما پس از جنگ ویرانه ای از آن بر جای ماند و تازه دوباره جانی گرفته مردمانی ساده زیست و خانواده دوست و بسیار پایبند به خانواده دارد مادرم میگفت ژیش از انقلاب برای خرید از شاه آباد به قصر می رفتیم . بیش از ۱۰سالی است که به قصر شیرین نرفته ام زندگی در شهر پرهمهمه و سرسام آوری همانند کرج بسیار آزار دهنده است یا قصر شیرین و شهرهای کوچک که می افتم حس خوبی دارم از آرامش آنجا اما حس بدی هم دارم از این که همه همدیگر را بشناسند...اما رویهمرفته در شهرهای کوچک هر چه نباشد آرامش هست...زندگی زیبایی باید داشته باشید...شاد باشید

سلام تنها بدی قصر شیرین اینه و اینکه بیشتر مردم از جاهی دیگه اومدن و قصرشیرین رو خراب کردن مادر شوهرم میگه یه زمانی قصر شیرین با فرهنگ ترین مردم رو داشت اما الان خیلی کم پیش میاد توش خونواده اصیل قصری پیدا کنی

یک زن متاهلツ 30 آبان 1390 ساعت 04:17 ب.ظ http://yezani.blogfa.com/

منم اینقدر دوست دارم بعضی وقتها برم عالم بچگی..خیلی حال میده ولی مگه حرفهای مفت بقیه میزاره

خیلی کم پیش میاد که حرف های مفت بقیه برام مهم باشه عزیزم کار به کارشون نداشته باش به ذل خودت برس

نازنین 30 آبان 1390 ساعت 11:55 ب.ظ

خدا نکنه تو چیزیت باشه
منم خیلی از این رفتارها رو دوست دارم
انشاالله که هر چه زودتر یه نی نی ناناس و خوشمل خدا بهت بده..............آمییییییییییییییییین

ان شاالله ممنون بابت آرزوی خوشلت

۱ عاقد 1 آذر 1390 ساعت 12:12 ب.ظ

سلام من هم به کرمانشاه یک بستگی دارم و از کامت شما ممنونم. بیشتر سر بزنید.

وای چقدر خوشحالم که به وبلاگم سر زدید خیلی خوشحالم کردید خیلی وبلاگتون رو دوست دارم

اهورا 1 آذر 1390 ساعت 12:26 ب.ظ

درود
مریم خانم از لینک و پیام مهرآمیز شما سپاسگزارم بنده هم شما رو لینک می کنم . با اسید پاشی اینبار در کرمانشاه بروزم.

حتما بیام پیشت کاک اهورا

مرسده خانم 1 آذر 1390 ساعت 08:25 ب.ظ http://ye2khtare.blogsky.com/

سلام...خوبی؟؟
ببخشید کامنترو همشونو تایید نکردم...ولی ماله تور تایید کردم الان!
لینکتمکردم خانومی
ضمنا تو مریض نیستی...جامعه ی ایران یک جامعه ی افسرده است
جوونامون جوونه پیرن!
تو کودک درون فعالی داری..خیلی ام خوبههههههه

سلام خانومی خیلی خوش اومدی ممنون
عزیزم خیلی خوشحال شدم مرسی
بوس از نوع زیاد و محکم و سفتش

حوری 3 آذر 1390 ساعت 10:27 ق.ظ http://darbastbehesht.blogfa.com/

سلام عزیزم..

منم اینجور چیزایی رو که گفتی خیلی دوس دارم ..

پایه ام بریم باهم انجام بدیما!


پیش مام بیا دوست جدیدم!

roza 3 آذر 1390 ساعت 02:43 ب.ظ http://roza-khoshgele.mihanblog.com

ایییییییی جانم!!!چه باحاله اینطوری!! تو باید مادره خوبییی بشی!!!

اشکان 4 آذر 1390 ساعت 12:51 ب.ظ http://tashkan.blogsky.com/

زشت نیست

هر کسی بالاخره از این کارا دوس داره که انجام بده

ولی به زبون نمیاره

شاد باشین

غزل 6 آذر 1390 ساعت 12:13 ق.ظ http://baraye-to-behtarinam.mihanblog.com

منم تاب بازی و پفک نمکی مینو(نارنجیا)وآبنبات چوبی و بستی رو خییییییییییییییییلی دوست دارم!!!
همیشه همینجور سرزنده باشو ترکشون نکن.

امین 22 آذر 1391 ساعت 06:25 ب.ظ

درسته شما مشکل داری اونم از نوعه روانیش
این یه نوعه بیماریه روانیه که اکثره دخترا دارند
معمولا لوس حرف میزنن حرکات بچه گانه دارن
شووووووووخی کردم میخواستم اذیتت کنم


محل نده کاره خودتا بکن هرچیم میخواند بگند
نه مونگولی نه دیووونه این طبیعیه

امین 23 آذر 1391 ساعت 04:55 ب.ظ

هم توپولی وهم قد بلند؟
تو یعنی چطوری میتونی باشی ؟
خدارحم کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد