من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من مامان یه دختر کوچولوی دوست داشتنی شدم
من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من مامان یه دختر کوچولوی دوست داشتنی شدم

قلمبه محبت

این خواهره که من دارم بیچاره دخترم با این خاله... 

تو ماشین نشستیم داریم از توی شهر رد میشیم یه دختر بچه با قیافه در حد حوری از اینا که خدا کلی وقت گذاشته واسه قیافه اش توی یه ماشینه دیگه از جفتمون رد میشه... 

خواهر من:مریم میگم بچتون این شکلی نشه دوستش ندارماااا!؟!؟!؟!... 

من:kolobok  

خواهری:تازه ممکنه این شکلی نشه وقتی بزرگ شد دعواش بکنمkolobok

و من هنوز دارم زور میزنم بچم یه درصد اون شکلی بشه اما...

یه معضل بزرگ

خب راستیاتش من و شوهری از اونجایی که همه اطلاع دارید داریم ننه بابا میشیم... 

یه دختر تو راه داری که تا چهارماهه دییگه دنیا میخواد... 

یه مشکل بزرگ داریم اونم اینه که نمیدونیم اسمش رو چی بزاریم.. 

شوهری میگه باران ولی من دوست ندارم... 

من میگم آیسا ولی شوهری دوست نداره... 

عمه ی نی نی میگه ترمه... 

عموش میگه شیدا... 

خاله اش میگه سارینا... 

داییش فقط بلده به لباسایی که برای نی نی خریدیم بخنده اخه همشون کوچولو هه میگه امگار لباس عروسکه... 

بابام میگه دنیا اومد من خوذم یه اسم قشنگ میگم... 

از همه عجیبتر مامان شوهرست که میگه اسمش رو بزارید مریم بعد اونوقت فکر کن من یعنی مامانش مریم مادربزرگه منم مریم بعد خود مامان شوهرمم اسمش مریمه!!!!خب اخه یعنی چی؟؟؟؟ 

حالا مشکل اینه که ایم میخوام یه اسم قشنگ و بامعنی که خیلی هم طولانی نباشه ...

خدا شکرت...

کاش... 

نه... 

نمیدونم از کجا شروع کنم که زودتر خالی بشم... 

خدایا مددی... 

ولی انگار حتی حرف زدن و نوشتن هم راضیم نمیکنه... 

خدایا... 

این چند روزه بدون گرمای تنش اینقدر شبها بد خوابیدم که با کوچکترین تکونی اشکم سرازیر میشه... 

کاش میدونست الان من و این کوچولو چقدر به بوی تنش نیاز داریم... 

وقتی بهش فکر میکنم حتی نی نی هم بی حرکت میمونه و تکون نمیخوره... 

خدایا ... 

در کارت موندم جنین کوچولویی که هنوز مغزش کامل نیست بودن و نبودن پدرش رو درک کنه خیلی عجیبه... 

غصه های مادرش رو درک کنه... 

ممنونم بخاطر این نعمت زیبایی که بهم دادی که حداقل وقتی حمیدم نیست با تکونهای قشنگه دخترش یاد شیطنت های وحشتناکه خودش بیوفتم... 

ممنونم خدا...

این شوهر داریم؟؟

و عشقولانه های شوهری ما بعد از اینکه داریم نی نی دار می شیم
-میگم اگر بغلش کنم از دستم بیوفته چی؟
-میگم اگر شبها گریه کنه من خونه نمی مونم هاااااا!
-میگم اگر خراب کاری کنه من بلد نیستمااااا!!!!
و اینا همه در جوابه اینه که شوهری وقتی نی نی اومد...

خبر !خبر!

اول اینکه این اقای نامرد اینترنت فروش پورتمون رو بی اجازه فروخته بود کلی طول کشید تا وصل شد... 

دیگه اینکه از اینکه هربار بعد از کلی تاخیر میام و می بینم یه عالم کامنت دارم که همه نگرانه نبودن منن کلی ذوق مرگ میشم ... 

و سوم اینکه جورابای نی نی گلم صورتیه...