من دو تا برادر شوهر دارم که سنشون تو مایه های سی و هشت و چهل ساله و این دو تا از شوهری من بزرگترن ولی مجرد هستن
این مامان شوهر منم هر کاری میکنه این دو تا زن نمی گیرن اینقدر دخی های خوشگل واسشون پیدا می کنهولی خب این مای برادر شوهر های من زن بگیر نیستن...
امروز که با مامان شوهر و بابا شوهرم بیرون بودیم به این نتیجه رسیدم که بهتره زن بگیرن و گرنه بابا شوهرم خیلی بی ادب تر میشه
این مکالمه من و مامان شوهر و بابا شوهرم توی ماشین:
بابا شوهر: این دو تا پسر تو خواجه ان
من:
مامان شوهرم:معلومه وقتی این سنت باشه و نگی زن میخوام یعنی خواجه ای دیگه
من:
بابا شوهر:مگر اینکه در خفا آن کار دیگر میکنند!!؟
من:
مامان شوهر: بعید نیست حتما!!
من:
بابا شوهر: وگرنه یه پسر چهل ساله وقتی شغل داره و حقوق چرا زن نخواد!!!
مامان شوهر:اگر در خفاست خب بیان علنی کنن میریم خواستگاری!!!
من:
بابا شوهر:خب اخه هزار دردو مرض میگیرن خب!!
من:
مامان شوهرم:معلومه!!
من:
بابا شوهر: خب ایدز میگیرن خب!!
من:
و بعد از این مکالمه بابا شوهرم خیلی خونسرد ماشین رو نگه داشت و مامان شوهرم پیاده شد و
خیلی خونسرد گفت مریم جان بیا بریم یه کم انار بگیریم امشب مهمون داریم...
و من: ؟؟؟!!!
و من هنوز دارم به این فکر میکنم که آیا من با این هیکل تپلم در مدت رد و بدل شدن این مکالمه قشنگ دیده نشدم آیا؟یا اینکه بابا شوهر و مامان شوهرم اینقدر کول شدن که این حرف هارو راجع به گل پسراشون جلوی روی من می زنن؟؟؟
و من از غروب تا همین الآن اینطوری هستم
راستی یه چیزی یعنی این برادر شوهرای من اینقدر خنگن بلد نباشن بد ایدز بگیرن خب واقعا برام سوال شد چرا اینقدر بچه رو اذیت می کنین ؟؟؟؟
من این حرف ها خیلی واسم سنگین بود اگه امشب کابوس ببینم یا جام رو خیس کنم کی جوابگو؟
واقعا اصلن چرا؟؟؟؟؟خب یکی به من کمک کنه الان؟؟؟؟من دارم غم باد میگیرم یعنی من دیده نشدم؟با این هیکل و هیبت آیا؟خدایا آخه چرا؟ الان چون نادیده گرفته شدم واقعا ناراحتم خب دیگه؟؟؟؟واقعا بهم فشار اومده تا حالا اینقدر نادیده گرفته نشده بودم!!!!!!
عجب ها!
بله بابا شوهرم اینطوریه دیگه
عزییییییییییزم چرا فکر میکنی نادیده شدی میتونی فکر کنی تورو هم محرم میدونن مثل دختر خودشون، راحت پیشت صحبت میکنن، شایدم خواستن یه تکونی به زن داداش جون بدن یه آستینی بالا بزنه ، آدم باید نیم پر لیوانو ببینه(بعضی وقتا با این شعارا چه خوب میشه خودمونو گول بزنیم)
اره والله
سلام
عجببببببببببب چقدر شیرین نوشتی
ممنون عسیسم
درود بر مریم خانم
نه مریم خانوم شما خودتو قاطی نکن انگار هیچی نشنیدی حتی اگه همسرتون هم این بحث رو به میون آورد هیچی نگو ما یه زن دایی داریم اون دو سه سالی تازه اومده بود تو خونواده همه ÷نداشتشون این بود که مثه مادرش سخن چینه اما با گذشت 9 سال الان تو خونواده مادرم وحتی برای من از همه زنهای فامیل دوست داشتنی تر و ارجمندتره میدونی چرا؟ چون درباره هیچ کی هیچی نمیگه نه داوری میکنه نه کاری داره رمز ÷یروزی تو خونواده و زندگی همینه همین خود همسرت چه خوب بگی چه بد شاید به روی خودش نیاره اما تودلش اگه بد داداشاشو بگی رودلش می مونه حتی اگه اون خودشو با زندگی خوناواده شما قاطی کرد شما نکن.
نمیشه درباره کسی داوری یا بهتر بگم پیش داوری کرد کسی از دل کس دیگه خبر نداره زندگی د درست کردن هم همش کار داشتن و خوشگل بودن دختره نیست آدما پیچیده تر از این چیزان گاهی آدما اونی که میخوان پیدا نمیشه گاهی پیدا میشه و کار به سرانجام نمیرسه و دل آدم میشکنه و دیگه نمیتونه کسی دیگه رو توش راه بده ...
آدمی که دنبال نادرستی باشه زن هم بگیره باز اینکارو میکنه....
منو یاد پیرمردای اونجا انداختی میدونم چه اصطلاحاتی واسه این جور پسرایی بکار میبرن
خوش باشی
اتفاقا من برادر شوهرامو خیلی دوست دارم اونام منو آخه از این حرصم میگیره که هر کاری می کنن میان به من میگن میدونم که از این کارا نمی کنن میدونم که میگم از همه کاراشون خبر دارم حتی چند دفه باهاشون رفتم سر قرار
خیلی راحتن باهات که این حرفارو جلوت زدن!!!
وااااااااااا!
مردم به بچه ی خودشونم شک دارن!!!!!!!!!
عزیز موضوع شک نیست اخه خیلی ناراحتن از دستشون اخه سن پدر شوهر و مادر شوهرم بالاست ولی غیر از شوهر من که بچه اخره بقیه ازدواج نکردن
سلام خوب هستید ؟ممنونم که به به وبلاگ یونای من سر زدید .بازم بیایید پیشمون
مرسی عزیزم حتما میام
خهیلی باحال نوشتی دیه یهو جو گرفتتشون شوما رو یادشون رفت . به بزرگی خودتون ببخشید شوما . به منم سر بزن
ajy salam man omadam akhe chera na akhe chera fek mikoni nadidanet to ham joze khonevadashon shodi dg ke bahat harf mizanan dg
سلام داداشی خوبی
ممنون که همیشه به وبلاگم سر میزنی
یعنی مفهوم دقیق ریز می بینمت رو با این پستت فهمیدم!!
دقیقا من با این هیکل ریز باشم فکر کن
راستی اهواز رفتین یا نه؟
حال اون کوچولو چه طوری؟
نه عزیز اهواز نرفتم ولی چند روز دیگه شاید رفتم
اون کوچولو هم منتظر جواب آزمایشاتش هستیم
ممنون از پیگیریت
میگفتی بی تو هیچم
با من بمون همیشه
نباشی من میمیرم
گل بی گلدون نمیشه
چه اشتباهی کردم
حرفات و باور کردم
چه اشتباهی کردم
حرفات و باور کردم
یه روز سرد پاییز
گلدونت و شکستی
مثل عروس گلها
تو گلخونه نشستی
بهار میاد دوباره
بازم تو رو میارن
مثل گل زینتی
تو گلخونه میکارن
بازم به گلدونت میگی
با من بمون همیشه
میگی که بی تو میمیرم
گل بی گلدون نمیشه
چه اشتباهی میکنه
حرفات و باور میکنه
بیخیال بابا
اونا خیلی کول شدن....
نمیدونم شاید
آپ کن دیگه آبجی مریم...
سلام عزیزم اپ کردم بالاخره
سلوم عسیسم
هاهااا چقدر کول تشریف دارن// :)
خوشمان امد
تازه کجاشو دیدی
اینقدر که الان من خندیدم چند هفته بود نخندیده بووودم
دیوووووووووووونه دیووووووووونه
واقعا سخته ادم تو این موقعیت قرار بگیره من بودم که خندم میگرفت نمیدونم تو چطوری به رو خودت نیوردی
نترس اون دوتا خودشون بلدند چیکار کنند که ایدز نگیرند.