من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من مامان یه دختر کوچولوی دوست داشتنی شدم
من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من مامان یه دختر کوچولوی دوست داشتنی شدم

یه سبد پر از محبت

نمیدونم چی شد که یهو حوس کردم یه وبلاگ بسازم نمیدونم شاید از اونجا که عاشق نوشتنم شاید چون دوست دارم همه نوشته هامو بخونن و راجع بهش نظر بدن  

شاید چون تو مدرسه سر کلاس ریاضی داستان می نوشتم و دست به دست تو کلاس می گشت تا دوستام بخونن و زنگ تفریح واسم نظر بدن ‌.شاید چون وقتی میرم وبلاگ صمیم جونم و میبینم اینقده طرفدار داره و این همه واسش نظر میدن دوست دارم منم اینطوری تحویل بگیرن واسه همین یه وبلاگ ساختم. 

 نمیدونم دلیلش رو نمیدونم ولی اینو خوب میدونم عاشق اینم که بنویسم ... 

پس لطفا اگه میتونین و حوصلشو دارین وخوشتون میاد کمک کنید ممنون میشم