من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من مامان یه دختر کوچولوی دوست داشتنی شدم
من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من مامان یه دختر کوچولوی دوست داشتنی شدم

تولدت مبارک

بیست و پنج سال پیش یه روز صبح یه خانوم خوشکل مهربون میره بیمارستان تا یه نی نی بیاره دنیا که این نی نی خانوم وقتی میاد دنیا با اون موهای بلند مشکی زل میزنه تو صورت دکتر و جیکش در نمیاد... 

خانوم خوشکله که حالا مامان بوده میترسه از دکتر میپسه زندست؟؟دکتر با خنده میگه زندست فقط روداره و برای اینکه خیال مامان خوشکله راحت بشه یه سیلی میزنه زیر گوش نی نی خانو قصه ما...نی نی خانوم که تازه یادش میاد وظیفه اش بعد از تولد گریه کردنه میزنه زیر گریه و تمام بیمارستان رو میزاره رو سرش... 

خلاصه مامان خوشکله خیالش راحت میشه که نی نی خانوم زندست ... 

سالها بعد این نی نی خانوم قصه ما میشه بهار باباش... 

میشه هلوی مامانش... 

میشه توپول داداشش... 

و میشه یه خواهر دوساله کوچولو واسه یه نی نی تازه وارد دیگه...  

هفت سال بعد میره مدرسه... 

پنج سال بعد راهنمایی... 

بعد دبیرستان... 

بعد مامانه خوشکلش میره پیش خدا و میشه مامان خونه... 

میره دانشگاه... 

عاشق میشه... 

عروس میشه... 

از بابای مهربونش جدا میشه ولی هنوز مامان خونه باباشه... 

تو خونه عشقش پای کامپیوتر تو اینترنت یه وبلاگ میسازه... 

اسمش رو میزاره ... 

اره منم... 

مریم یه دختر شرو شیطون و رودار... 

تولدم مبارک... 

پ.ن:باز الان میاین میگین پس این بهار کیه من بچه بودم اسم بهار رو دوست داشتم دلم میخواست اسمم بهار باشه بابام هم گفت تو بهار منی و این واسه من بهترین هدیه بابایی بود...

دعوا...

دیشب یه دعوای بد کردیم برای اولین بار توی عمرم ...حمید اینقدر از دستم عصبانی شد که میخواست بزاره از خونه بره ولی خدا رو شکر پشیمون شد... 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

خب میدونم تقصیر منه آخه مگه چی کار کرده بود که اینطوری جیغ و داد کردم؟؟؟؟آخه دختره دیوونه تو توی حموم گیر کردی به اون چه ربطی داره خره... 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

خب بنده خدا ده دقیقه ای خودشو رسوند ولی من اینقدر تو حموم سردم شده بود که وقتی اومد کلی گریه کردم و جیغ وداد کردم ... 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

اول یکم نازم رو کشید بعد دید نه انگار دارم پرروتر میشم عصبانی شد... 

هی حمید داد کشید هی من... 

هی اون رفت و اومد هی من گریه کردم... 

داشت کار به جاهای باریک میکشید و میخواست وسائلش رو جمع کنه بره ...ولی چون تنها دوستی که اینجا داریم ازمون خواسته بود شب بریم اونجا ما هم شام نخورده با اعصابهای داغون رفتیم اونجا البته اونا نمیدونستن قهریم ولی خب سارا یه چیزایی فهمید و اینقدر دو تایی مسخره بازی در اوردن تا ما هم خندیدیم و اشتی کردیم... made by Laie

شب که اومدیم خونه هنوز یه کم دلخوری مونده بود من بی صدا خوابیدم رو زمین پای تی وی...

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

برام رختخواب اورد گفت استخوان هات درد میگیره اینطوری ولی من لج کردم و روی زمین خوابیدم ... 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

صبحم یکی دو بار صدام زد تا بیدارم کنه ولی خیلی خسته بودم پانشدم... 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

ساعت یازده با زنگ تلفن بیدار شدم شوهری بود رفته بود خرید واسه خونه میخواست ببینه چیا کم گرفته وقتی برگشت خونه من هنوز خبر مرگم بق کرده بودم

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

طفلی اومد بغلم کرد و منم کلی تو بغلش زار زدم... 

بعدم ساعت دوازده تازه افتادم ناهار درست کردن ولی واسش یه خوراک مرغ با یه زرشک پلوی حسابی درست کردم تا از دلش در بیارم... 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

حالا دوباره زندگی شیرینه... 

خدایا میشه یه روز من عاقل بشم و دیگه شوهری رو اینطوری اذیت نکنم؟ 

کسی میتونه کمکم کنه؟ 

نمیدونم چیکار کنم ... 

زیاد دلش رو میشکونم ولی اینقدر که مهربونه صداش در نمیاد... 

خدایا ممنونم حداقل من احمقم ولی شوهرم عاقله و اون کوتاه میاد وگرنه الان زندگیمون جهنم بود... 

خدایا شکرت به داده و ندادت شکر...

ستاره یا مریم؟؟؟؟مسئله این است؟

همه میپرسن چرا وقتی تو وبلاگهای دیگه کامنت میذاری اسمت مریم توپولیه ولی کسی که پست هارو مینویسه اسمش ستاره است؟  

                                                                                                    

خب راستش من اسمم مریمه و توپول هستم خب میشه مریم توپولی 

دیگه اینکه من صاحب این وبلاگ هستم پس تک ستاره این وبلاگ هستم چون تنها کسی که اینجا جولان میده منم 

و در ضمن تنها کسی که به حمید دستور میده و اون هم مظلوملنه و معصومانه قبول میکنه باز منم... 

پس من هم مریم توپولی هستمهم ستاره 

فونت زیبا ساز فونت زیبا ساز فونت زیبا ساز فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز  

خب حالا همه متوجه شدن چرا؟؟؟؟ 

دیگه سوالی نیست؟؟؟؟؟ 

راستی من باز هم یادم رفت بگم  

فونت زیبا ساز  فونت زیبا ساز فونت زیبا ساز فونت زیبا ساز فونت زیبا ساز

غذا

ما گشنه ایم! 

ما خیلی خیلی گشنه ایم! 

ما غذا نداریم بخوریم! 

آخه میدونین من امروز یه کمی گشادیم گرفته بود صبح تا ساعت یازده خواب بودم وقتی هم بیدار شدم یه بسته مرغ یخ زده انداختم تو قالبمه و اب ریختم توش گذاشتم رو بخاری تا ظهر که شوهری اومد حاضر بود ولی آقا اومده میگه من برنجم میخوام منم به زور یه برنجی واسش پختم بعد خودم میلم نکشیده رفته از پایین خونه مامانش واسم کوکو سبزی اورده که شور بود نتونستم بخورم...پس گشنه موندم... 

عصری هم که رفتیم خرید وقتی اومدیم گشنه بودیم ولی خیلی گشاد بودیم هیچی درست نکردیم ولی ساعت یازده با مشارکت هم تصمیم گرفتیم چای با کیک بخوریم... 

پس به همین دلیل ما الان گشنه ایم! 

ما الان خیلی گشنه ایم! 

ما غذا نداریم بخوریم!

دزدی

 اینو یه بنده خدا تعریف کرد از کجا شنیده بود نمیدونم ولی روش جالبیه واسه دزدی؟؟؟؟

 

مسافرکش بدون مسافر داشته می رفته،


کنار خیابون یه مسافر مرد با قیافه ی مذهبی


می بینه کنار می زنه سوارش می کنه.


مسافر روی صندلی جلو می نشینه.


یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی می پرسه:


آقا منو می شناسی؟ راننده می گه: نه...


راننده واسه یه مسافر خانم که دست تکون می داده


نگه می داره و خانمه عقب می نشینه.


مسافر مرد دوباره از راننده می پرسه:


منو می شناسی؟ راننده می گه: نه. شما؟


مسافر مرد می گه: من عزرائیلم. راننده می گه:


برو بابا! اُسکول گیر آوردی؟


یهو خانمه از عقب به راننده می گه :


ببخشید آقا شما دارین با کی حرف می زنین؟


راننده تا اینو می شنوه


ترمز می زنه و از ترس فرار می کنه... ... ... ... ... ... ... ...


بعد زنه و مرده با هم ماشین رو می دزدند!

شیطان کوچک

روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با منزل یکی از کارمندانش تماس بگیرد. بنابراین، شماره منزل او را گرفت.

کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام»

رییس پرسید: «بابا خونس؟»

صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله»

ـ می تونم با او صحبت کنم؟ 

کودک خیلی اهسته گفت :«نه»

رییس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند، گفت: «مامانت اونجاس؟»

ـ بله

ـ می تونم با او صحبت کنم؟

دوباره صدای کوچک گفت: «نه»

رییس به امید این که شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد پرسید: « آیا کس دیگری آنجا هست؟»

کودک زمزمه کنان پاسخ داد: «بله، یک پلیس»

رییس که گیج و حیران مانده بود که یک پلیس در منزل کارمندش چه می کند، پرسید: «آیا می تونم با پلیس صحبت کنم؟»

کودک خیلی آهسته پاسخ داد: «نه، او مشغول است!»

ـ مشغول چه کاری است؟

کودک همان طور آهسته باز جواب داد: «مشغول صحبت با مامان و بابا و آتش نشان.»

رییس که نگران شده بود و حتی نگرانی اش با شنیدن صدای هلی کوپتری از آن طرف گوشی به دلشوره تبدیل شده بود پرسید: «این چه صدایی است؟»

صدای ظریف و آهسته کودک پاسخ گفت: «یک هلی کوپتر»

رییس بسیار آشفته و نگران پرسید: «آنجا چه خبر است؟»

کودک با همان صدای بسیار آهسته که حالا ترس آمیخته به احترامی در آن موج می زد پاسخ داد: «گروه جست و جو همین الان از هلی کوپتر پیاده شدند.»

رییس که زنگ خطر در گوشش به صدا درآمده بود، نگران و حتی کمی لرزان پرسید: «آنها دنبال چی می گردند؟»

کودک که همچنان با صدایی بسیار آهسته و نجواکنان صحبت می کرد با خنده ریزی پاسخ داد:


«من»


i love you

اینو واسه خودم گذاشتم نصف شبی احساساتم واسه خودم یه هو قلمبه شد 

  

اینم واسه شوهرم 

  ♥Iloveyou♥
♥♥Iloveyou♥♥
♥♥♥Iloveyou♥♥♥
♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥
♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥
♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥
♥♥♥Iloveyou♥♥♥
♥♥Iloveyou♥♥
♥♥Iloveyou♥♥
♥♥♥Iloveyou♥♥♥
♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥
♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥
♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥
♥♥♥Iloveyou♥♥♥
♥♥Iloveyou♥♥
♥Iloveyou♥
♥Iloveyou♥
♥♥Iloveyou♥♥
♥♥♥Iloveyou♥♥♥
♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥
♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥
♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥
♥♥♥Iloveyou♥♥♥
♥♥Iloveyou♥♥
♥Iloveyou♥
♥Iloveyou♥
♥♥Iloveyou♥♥
♥♥♥Iloveyou♥♥♥
♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥
♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥♥
♥♥♥♥Iloveyou♥♥♥♥
♥♥♥Iloveyou♥♥♥
♥♥Iloveyou♥♥
♥Iloveyou♥
♥Iloveyou♥

  

 حالا هی چپ و راست نیاین بگید نیومده چه خودشو تحویل میگیره تو عمرم یه بار این هوا شِکـْـلـَکْ هآے خآنومےخودم رو دوست دارم حرفیه؟؟؟؟ تازه این عکسه هم واسه خود خودمه دلتون بسوزه... شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

شِکـْـلـَکْ هآے خآنومےاینم مال شماها به شرطی که بچه های خوبی باشید 

خیلی دوستون دارم دوستای گلم با اینکه دوستای کمی اینجا دارم ولی خیلی دوستتون دارم