من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من مامان یه دختر کوچولوی دوست داشتنی شدم
من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من یه دختر یه همسر یه خواهر و در آینده یه مادرم...

من مامان یه دختر کوچولوی دوست داشتنی شدم

کلاس

من از ادمایی که الکی کلاس بزارن بدم میاد... 

اصلا از کلمه کلاس بدم میاد... 

اینکه مثلا یه لباس رو پرو کنی و از کسی بپرسی باکلاسه؟نهایته بی کلاسیه... 

بخدا اصلا یعنی چی کلاس؟ 

خب که چی لباست رو از یه حراجی بخری یا از یه فروشگاه مارک؟ 

چه فرقی میکنه بابت یه تی شرت سه هزار تومن پول بدی یا ۲۴۰۰۰ تومن؟ 

چه فرقی میکنه یه شلوار جین رو با ۳۰۰۰۰ تومن بخری یا ۱۳۰۰۰۰ تومن؟ 

اینکه مثلا چه میدونم یه لباس زشت بخری از یه حراجی بعد میای بگی از فلان فروشگاه خریدم؟یعنی مثلا خوشگلتر میشه؟ 

نمیگم با خرید کردن از فروشگاه های مارک بدم میاد نه... 

کیه که از یه لباس با یه جنس خوب و دوخت شیک که قالبه تن میشه بدش بیاد؟؟؟ 

من از اینکه بیخودی یه چیزی رو بخوای اونی که نیست نشون بدی بدم میاد 

مثلا عکس های عروسیه یکی از دوستام گوشه اش اسم عکاسی نوشته بود داشتیم نیگاه میکردیم برگشته میگه عکسام رو فلان جا گرفتم(یه جای دیگه)خب عزیز من شاید تو فکر کنی من خرم ولی نیستم خب اگر تو ندیدی من دارم میبینم که این عکس مال اون جایی که تو میگی نیست!!! 

مثلا اگر توبگی فلان عکاسی عکسات قشنگتر میشه؟ 

یا من بیشتر خوشم میاد از عکسات؟ 

مثلا اینکه من واسه شب عروسیم سرویس طلا نخریدم چرا تو باید ازم بخوای به همه بگم که خریدم که چی؟مثلا شوهرم بره بالا؟میخوام شوهرم صد ساله سیاه بالا نره...بزار همون پایین بمونه ولی من دروغ نگم...خیلی راست و پوست کنده میگم ما هرچی داشتیم دادیم خونه خریدیم واسه همین طلا نخریدیم... 

یا مثلا چه اصراریه بگم لباس عروس من فلان مارکه؟؟؟؟چرا باید اینو بگم؟؟؟ خب لباس من مارک نبود خیاط واسم دوخت!!!چرا تواناییه مالی برای لباس مارک دار رو داشتیم ولی من نمیخواستم اینقدر خرج کنم و اینکه مامان شوهرم از لباس کرایه خوشش نمیاد به قول خودش هر دوتا عروس دیگمم واسشون همین کار رو میکنم!!!

یا مثلا اینکه من شب عروسیم فیلمبردار نیاوردم خب که چی چرا باید دروغ بگم؟؟؟اگر دروغی گفتم و یکی خواست فیلم رو ببینه چی؟ 

یا چرا باید بگم که ارایشگاه من واشه شب عروسی پونصد تومن گرفت در حالیکه شد هشتاد تومن ... 

چرا باید بگم که این لباسی که الان دارم مارک داره در حالیکه نیست؟ 

چرا باید بگم این هاون برقیه خونم رو ۱۰۰ تومن خریدم در حالیکه نمیدونم قیمتش چقدره چون هدیست؟؟؟ 

چرا نباید وقتی کسی واسم هدیه میاره جلوی خودش ازش استفاده کنم؟؟؟تازه به نظرم طرف خوشحال میشه که هدیه اش به درد بخور بوده... 

 

خدا کنه حرف هام رو فهمیده باشی ...  

من دوست ندارم پز الکی بدم و به قول تو یه کمی کلاس بزارم... 

نمیگم خیلی خاکیم ولی از این چس کلاس گذاشتنا متنفرم فهمیدی؟؟؟ 

من هیچی رو بزرگتر از اونی که هست نشون نمیدم اگر ندارم میگم ندارم 

وقتی هم داشته باشم دلیلی نمیبینم نشونش بدم.... 

فهمیدی؟؟؟؟؟؟

یکی بیاد به این حالی کنه...

خب مگه چیه من از فیلم ترسناک میترسم... 

واسه همین اومدم تو این اتاق تا اقا با خیال راحت واسه خودش فیلم ببینه... تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

دلتون میخواد بالا بیارم... 

ترسو هم خودتی... 

اصلا به تو چه؟... 

اخه من از بچگی وقتی فیلم ترسناک میدیدم شبا بد میخوابیدم...  

اصلا به قول این اسمورف ها من از فیلم ترسناک متنفر بیم...Emoticon

تازه بدبختیه ما اینه دسشویی بیرونه اگر فیلم ترسناک ببینم تا صبح خونه رو به گند میکشم باور کنید... 

خه مگه تقصیر منه...

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

 

یکی بیاد به این حالی کنه که... 

من از فیلم ترسناک میترسم

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

وای خدایا ممنون

خدایا شکرت بابت این همه دوستای خوب 

خدایا ممنون که اینجا همه منو دوست دارن  

خدایا ممنون که قلبی بهم دادین که اونقدر بزرگه که بتونم خیلیی هارو توش جابدم 

من اگر میدونستم اینقدر دوستم دارین زودتر از اینا تولد می گرفتم و زودتر از اینا تهدید میکردم که خودم رو میکشم باور کنین اینقدر خوشحال شدم که حد نداره 

زودتر از اینا باید تهدیدتون میکردم که پست های رمز دار مینویسم تا به قول بعضی از دوستان باسن های محترمتون بصوضه... 

من چقدر خوشبختم ... 

چقدر خوشحالم... 

شوهرم از صبح تا حالا بخاطر من تمام قصر شیرین و شهرهای اطراف رو گشته تا برام کیک تولد پیدا کنه ولی طفلی نتونسته و اخر سر با یه قیافه ی این شکلی اومده خونه 

با مظلومیت تمام میگه: 

 مریم اگر من قول بدم فردا برات کیک بخرم خیلی ناراحت میشی؟ 

و من از همه جا بی خبر که شوهری تا ظهر دنبال کیک بوده: 

چطور مگه چی شده؟ 

و شوهری با عشقی که از تو چشاش قلمبه زده بیرون میگه: 

بخدا قصر(قصر شیرین) و سرپل(سرپل ذهاب) و گیلان(گیلان غرب) رو دنبال کیک گشتم ولی پیدا نکردم همه گفتن باید از قبل سفارش بدی!! 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

من که حسابی حس انسان دوستی و محبتم گل کرده بود و در ضمن به طرز وحشتناکی دلم میخواست یکی واسم دل بسوزونه گفتم: 

اشکالی نداره امسال هم مثل پارسال فکر میکنیم من اهوازم و تو اینجا خوبه؟  

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

حمید هم عصبانی شد هم به طرز وحشتناکی احساس گناه بهش دست داده بود گفت: 

نامرد پارسال که تا رسیدم اهواز رفتیم واست کیک خریدم!! 

من با بغض الکی گفتم: باشه قبوله... 

شوهری هم بغلم کرد و کلی بوس ابدار بهم داد و بعد گفت حالا ناهار بیار بخوریم به خدا خیلی گشنمه!!! 

من که دوباره همون حس یکی دلش بسوزه دوباره اومد سراغم تو دلم گفتم برات دارم ولی هیچی نداشتم خب گناه داره تو این خراب شده که قنادیاش فقط کیک سفارشی درست میکنن خب شوهری چه گناهی داره ... 

ولی الان تازه از یه گردش توپ دو نفره اومدیم

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

تو این سرما رفتیم بیرون هرچند به خاطر این فوتبال مزخرف همه تعطیل بودن ولی ما به جای کیک چیپس و پفک و کرانچی و لواشک گرفتیم تا باهاش جشن بگیریم خوش به حال من و شوهرم که اینقدر خوشبختیم  

الانم که بابام حسابی حال شوهری رو گرفته آخه شوهری استقلالیه و بابام پرسپولیسی ببینی چی به سر شوهری اومده وقتی تیمش اینطوری باخته

خیلی نامردین

بی معرفتا یکی نباید بیاد تولد منو تبریک بگه؟؟؟؟ 

حالا اگر یه عالم حرف مسخره زده بودم که میومدین خو اخه اگر من برم از غصه خودکشی کنم خونم گردن کیه نامردا... 

اصلا من بد من لوس من زشت شما بخاطر ثوابش میومدین یه تبریک میگفتین دله یه بنده خدا شاد می شد خب... 

دیگه شیش کس رو دوست ندارم از این به بعدم همه متنام رو رمز دار میکنم به هیشکی هم رمز نمیدم تا ک و ن تون بسوزه... 

خو بیاین تبریک بگین دیگه...

دعا

در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: «فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟»

ماکس جواب می دهد: «چرا از کشیش نمی پرسی؟»

جک نزد کشیش می رود و می پرسد: «جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم.»

کشیش پاسخ می دهد: «نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است.»

جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند.

ماکس می گوید: «تعجبی نداره. تو سئوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.»

ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: «آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم می توانم دعا کنم ؟»

کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد: «مطمئناً، پسرم. مطمئناً.»

خر کیف یعنی...

خر کیف یعنی سر کلاس کاردانی نشسته باشی، دونفر از جلوی در کلاس رد بشن و بگن :” نه اینجا نیست… اینا بچه های کارشناسی ارشدن “

خر کیف یعنی کلاستو دو در کنی و همون روز استاد حضورغیاب نکنه!

خر کبف یعنی اینکه یه لپ تاپ می گیری دستت اما ۲ قرون سواد نداری بهت بگن آقای مهندس!•

خر کیف یعنی راننده تاکسی باشی و دانشجوی پزشکی رو سوار کنی اونوقت وقتی می خواد پیاده شه بر حسب عادت به محیط دانشگاه بگه: مرسی آقای دکتر!

خر کیف یعنی زنگ موبایلت حسابی جلب توجه کنه!

خر کیف یعنی کسب بالاترین نمره میان ترم فقط از راه تقلب و امدادهای غیبی!

خر کیف یعنی فکر کنی کارتت تموم شده ولی در کمال ناامیدی کانکت شی و ساعتها تو اینترنت بچرخی!

خر کیف یعنی بابات قبض موبایلت رو پرداخت کنه و اصلا نپرسه که چرا اینقدر رقمش نجومی شده!

خر کیف یعنی استادت بگه نگران نباش! نمی افتی!


خر کیف یعنی با دوستات بری تریا، دوست اصفهانیت حساب کنه!

خر کیف یعنی توی یک مجلس بزرگ همه چشمشون دنبال مدل لباست باشه!

خر کیف یعنی دانشجو نباشی ولی از سایت دانشگاه، مفتکی استفاده کنی!

خر کیف یعنی پشت چراغ قرمز از ماشین بغلی یه چیزی پرت شه تو ماشینت (مثل شماره تلفن و یا حتی گوشی طرف!)

خر کیف یعنی تو دانشگاه همراه دوستت داری میری ولی پسر همکلاسیت فقط به تو سلام میکنه!

خر کیف یعنی یه جا با یه نفر همصحبت شی و رمانتیک بگه: “از قیافه تون معلومه که
دانشجویین!”

خر کیف یعنی توی مهمونی باشی و یکی از خانومای باکلاس و کار درست فامیل صدات کنه: خوشگل خانوم!

خر کیف یعنی یک منشی با مدیر عامل شرکت ازدواج کنه!

خر کیف یعنی بین کلاس ۱۲ تا ۲ و کلاس ۲ تا ۴ خودتو به یک آدم اهل رو درواسی بچسبونی و بری باهاش ناهار بخوری!

خر کیف یعنی موقع امتحان عملی استاد بره بیرون از کلاس و در رو هم ببنده!

خر کیف یعنی هیچی نخونده باشی و همه رو از رو دست بغلیت بنویسی بعد نمره ت از اون بیشتر شه!

خر کیف یعنی استاد یک سوال قلمبه بپرسه هیچکش جز تو نتونه جواب بده!

خر کیف یعنی وقتی مهمونای شهرستانیتون می رن بچه شون قشنگترین عروسکشو جا بذاره

جشن تولد...

از اونجایی که میدونم کسی واسم تولد نمیگیره و شوهری الان یادش اومد فردا چه خبره اونم خیلی اتفاقی باباش گفت امروز سیزدهمه و اقا یادش اومد تصمیم گرفتم خودم اینجا واسه خودم تولد بگیرم... 

راستی اینجا قنادی ها کیک اماده برای فروش ندارن فکر کن باید سفارش بدی که برات درست کنن اینو من تازه امروز فهمیدم .. 

من دلم کیک تولد میخواست... 

                

 

اینا مهمونا بودن اینم هدیه ها...  

 

ازهمه مهمتر رقصه...  

  

راستی خوراکی هم هست...  

 و بالاخره کیک تولد...  

 

یه وقت فکر نکنین عقده ی تولد دارما نه... فقط کودک درونم بیش فعاله

تولدت مبارک

بیست و پنج سال پیش یه روز صبح یه خانوم خوشکل مهربون میره بیمارستان تا یه نی نی بیاره دنیا که این نی نی خانوم وقتی میاد دنیا با اون موهای بلند مشکی زل میزنه تو صورت دکتر و جیکش در نمیاد... 

خانوم خوشکله که حالا مامان بوده میترسه از دکتر میپسه زندست؟؟دکتر با خنده میگه زندست فقط روداره و برای اینکه خیال مامان خوشکله راحت بشه یه سیلی میزنه زیر گوش نی نی خانو قصه ما...نی نی خانوم که تازه یادش میاد وظیفه اش بعد از تولد گریه کردنه میزنه زیر گریه و تمام بیمارستان رو میزاره رو سرش... 

خلاصه مامان خوشکله خیالش راحت میشه که نی نی خانوم زندست ... 

سالها بعد این نی نی خانوم قصه ما میشه بهار باباش... 

میشه هلوی مامانش... 

میشه توپول داداشش... 

و میشه یه خواهر دوساله کوچولو واسه یه نی نی تازه وارد دیگه...  

هفت سال بعد میره مدرسه... 

پنج سال بعد راهنمایی... 

بعد دبیرستان... 

بعد مامانه خوشکلش میره پیش خدا و میشه مامان خونه... 

میره دانشگاه... 

عاشق میشه... 

عروس میشه... 

از بابای مهربونش جدا میشه ولی هنوز مامان خونه باباشه... 

تو خونه عشقش پای کامپیوتر تو اینترنت یه وبلاگ میسازه... 

اسمش رو میزاره ... 

اره منم... 

مریم یه دختر شرو شیطون و رودار... 

تولدم مبارک... 

پ.ن:باز الان میاین میگین پس این بهار کیه من بچه بودم اسم بهار رو دوست داشتم دلم میخواست اسمم بهار باشه بابام هم گفت تو بهار منی و این واسه من بهترین هدیه بابایی بود...

دعوا...

دیشب یه دعوای بد کردیم برای اولین بار توی عمرم ...حمید اینقدر از دستم عصبانی شد که میخواست بزاره از خونه بره ولی خدا رو شکر پشیمون شد... 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

خب میدونم تقصیر منه آخه مگه چی کار کرده بود که اینطوری جیغ و داد کردم؟؟؟؟آخه دختره دیوونه تو توی حموم گیر کردی به اون چه ربطی داره خره... 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

خب بنده خدا ده دقیقه ای خودشو رسوند ولی من اینقدر تو حموم سردم شده بود که وقتی اومد کلی گریه کردم و جیغ وداد کردم ... 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

اول یکم نازم رو کشید بعد دید نه انگار دارم پرروتر میشم عصبانی شد... 

هی حمید داد کشید هی من... 

هی اون رفت و اومد هی من گریه کردم... 

داشت کار به جاهای باریک میکشید و میخواست وسائلش رو جمع کنه بره ...ولی چون تنها دوستی که اینجا داریم ازمون خواسته بود شب بریم اونجا ما هم شام نخورده با اعصابهای داغون رفتیم اونجا البته اونا نمیدونستن قهریم ولی خب سارا یه چیزایی فهمید و اینقدر دو تایی مسخره بازی در اوردن تا ما هم خندیدیم و اشتی کردیم... made by Laie

شب که اومدیم خونه هنوز یه کم دلخوری مونده بود من بی صدا خوابیدم رو زمین پای تی وی...

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

برام رختخواب اورد گفت استخوان هات درد میگیره اینطوری ولی من لج کردم و روی زمین خوابیدم ... 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

صبحم یکی دو بار صدام زد تا بیدارم کنه ولی خیلی خسته بودم پانشدم... 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

ساعت یازده با زنگ تلفن بیدار شدم شوهری بود رفته بود خرید واسه خونه میخواست ببینه چیا کم گرفته وقتی برگشت خونه من هنوز خبر مرگم بق کرده بودم

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

طفلی اومد بغلم کرد و منم کلی تو بغلش زار زدم... 

بعدم ساعت دوازده تازه افتادم ناهار درست کردن ولی واسش یه خوراک مرغ با یه زرشک پلوی حسابی درست کردم تا از دلش در بیارم... 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

حالا دوباره زندگی شیرینه... 

خدایا میشه یه روز من عاقل بشم و دیگه شوهری رو اینطوری اذیت نکنم؟ 

کسی میتونه کمکم کنه؟ 

نمیدونم چیکار کنم ... 

زیاد دلش رو میشکونم ولی اینقدر که مهربونه صداش در نمیاد... 

خدایا ممنونم حداقل من احمقم ولی شوهرم عاقله و اون کوتاه میاد وگرنه الان زندگیمون جهنم بود... 

خدایا شکرت به داده و ندادت شکر...

ستاره یا مریم؟؟؟؟مسئله این است؟

همه میپرسن چرا وقتی تو وبلاگهای دیگه کامنت میذاری اسمت مریم توپولیه ولی کسی که پست هارو مینویسه اسمش ستاره است؟  

                                                                                                    

خب راستش من اسمم مریمه و توپول هستم خب میشه مریم توپولی 

دیگه اینکه من صاحب این وبلاگ هستم پس تک ستاره این وبلاگ هستم چون تنها کسی که اینجا جولان میده منم 

و در ضمن تنها کسی که به حمید دستور میده و اون هم مظلوملنه و معصومانه قبول میکنه باز منم... 

پس من هم مریم توپولی هستمهم ستاره 

فونت زیبا ساز فونت زیبا ساز فونت زیبا ساز فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز  

خب حالا همه متوجه شدن چرا؟؟؟؟ 

دیگه سوالی نیست؟؟؟؟؟ 

راستی من باز هم یادم رفت بگم  

فونت زیبا ساز  فونت زیبا ساز فونت زیبا ساز فونت زیبا ساز فونت زیبا ساز